روز آخر امتحانات من
تا آخرین امتحان من فقط 40 دقیقه مانده و دل شوره عجیبی دارم.
این همان درسی است که ترم قبل افتادم و تو چقدر ناراحت شدی
چقدر غصه خوردی در صورتی که عین خیالم هم نبود.
یک ترم به تندی برق و باد گذشت تا یاد آور شود که من در خود نابود می شوم.
گاهی اوقات با خودم فکر می کنم اگر من به تو می رسیدم خوش به حالم می شد در صورتی که لیاقتت را نداشتم.
تو برای من بزرگ بودی من برای تو کوچک!
این از لطف تو بود که اظهار مهر می کردی اما از حق نگذریم من برای تو بسیار کوچک بودم!
گاهی اوقات می گویم کاش خدا این لطف را می کرد و مرا با این حال که لایقت نبودم به تو می رساند اما باز می بینم در این صورت در حق تو ظلم می شد!!
خدا به دادم برسد با این فکر ها که در ذهن دارم.
الان که با تو حرف می زنم دلشوره ام برطرف شد و لبخند بر لبانم نشسته است. آری تو آرامش قلب من هستی و نامت آرامش جانم
نمی خواهم تمام کنم با این حال که حرفی نیز ندارم،می دانم حرفم که تمام شود دوباره دل شوره می گیرم.
راستی حالت چطور است دلبند من؟ امیدوارم امتحانات را به خوبی پشت سر گذاشته باشی و نمرات بالا درو کنی! می دانم که این گونه است!
این چند وقت یک آغوش می خواهم که گریه کنم بغض گلویم را گرفته این حافظ نیز دیگر قهر کرده مدام پرت می گوید هر چه فال می گیرم پرت می آید!
ساعت 9:30. 1/3/13 فراق شمسی
پ.ن: به علت بعضی از مسائل موفق به انتشار به موقع نشدم و با چند روز تاخیر!!
1/3/15 فراق شمسی
حالاخوب دادى؟نشدکه نظر نزارم دل تنکم...
اره خوب بود!
هر روز میایم چک می کنم کسی نظر نگذاشته
هر روز میایم چک می کنم تعداد افراد سر زده به وبلاگ را
منم دلتنگم!
دل تنگ همه چیز حتی دل تنگ خودم!!