شب آخر صفر نیز فرا رسید شبی که با کمی تفاوت برای من همراه شد.
فکر نمی کردم همچین شبی خارج از خانه و کاشانه باشم،دور تر از خانه آن هم در این وقت امتحانات، آن هم در این شهر بگذریم...
شب آخر صفر است و کاش فردا به جای من اعلامیه هایم بر دیوار باشد،جنازه ام را به قم ببرند.
چقدر سخت گذشت این دوران!
امروز دوبار تلفن به نام تو زنگ خورد و چقدر آشوب شد در دلم.
بگذر کمی از دلخوشیم بگویم با تو،شاید شب آخرم باشد!
ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی
در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی
و تو رفتی ...
چو شب گیرم خیالت را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آید
تو را که نشد در آغوش بگیرم اما خیالت را...
خنک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش
بنهاد هیچش الا هوس قمار دیگر
!!
1/3/2 فراق شمسی
کندعلیا